حالا دو با سه که فرقی نداره . منظورم همون بود . انتظار داشتم بخاطر اینکه دیروز بیرون بودید خسته و کوفته باشید همه تون . (صد رحمت به شکلکای بلاگفا . مال اینجا که کلا نا امید کننده س ) بگذریم . موفق باشی .
توصیف خیلی زیبایی بود.ممنون. البته من قبلا تصورم از سرای سالمندان بهتر از چیزی بود که دیروز دیدم.فکر نمی کردم همه شون تا این حد چشم به در و منتظر باشن...
لطف داری. ممنون. من بر خلاف تو قبل از اینکه بریم نظرم خیلی منفی بود.
دختر نامرئی
سهشنبه 8 فروردینماه سال 1391 ساعت 19:30
پیش نگاه هامون مثل همه ولی من به پس نگاه نرسیدم راستشو بخوای واسه ی همون تصوری که توی ذهنم داشتم ته دلم خوشحال بودم که دیر رسیدم و بازدید تموم شده بود نمیخوام بگم با خوندن این مطلب افسوس میخورم ولی کنجکاو شدم برم پس نگاهم رو پیدا کنم
گاهی اوقات تغییر دیدگاه واقعا به مذاق آدم خوش میاد. به عنوان یه برادر کوچک بهت پیشنهاد میدم حتما یک بار دیگه برو و از آسایشگاه آقایان بازدید کن.
زشت و زیبای دنیا ، گاهی چندان از هم قابل تفکیک نیستند. باز هم اعلام می کنم که خواب بی وقت و جا موندنم از کاروان ه ج ، در حسرت بدی قرارم داده. خوش به حالتان.
عیب نداره. هربار ه.ج برنامه داره چند نفر خواب مونده داریم
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
واااااای رضا
پیش و پس نگاه مان فرق داشت
پیش ِ تو پس ِ من بود
پس ِ تو پیش ِ من
به نظر من مکان تلخ بود زمان تلخ بود ولی آدم ها از هرچه شیرینی شیرین تر بودن.
شیرینی شان رو دیدم
اما تلخی هاشون بیشتر به چشمم نشست
طعم مُّر شربت گر سخت باشد بهرِ جان
لازم است بابت بهبودِ بیمار، بچه جان
(عجب شعری در وکردم)
ای مسهل شعر های بووووقی
ای در سر تو کلاه بوقی
شعرت که بود ظاهر مقوا!!!
از تو شعر بهتر میگه ممد ِ بوقی*!!!
(از بوقچی های قدیمیه استادیوم!!!)
استایلت خوب بود. بیانتو دوست داشتتم. فقط یکم روی قوافیت بیشتر دقت کن.
سلام اقا رضا
شما لطف داری
شرمنده ولی شما کدام بودی ،من هرچی فکر می کنم به جا نمیارم
توی هر دو تا عکس اولین نفر سمت راست منم.
خیلی خوب توصیف کردی آقا رضا.مرسی
ممنون حسین جان.لطف داری.
برادر من ساعت 3 صبحه . چرا بیداری هنوز ؟
چشم های خیره به در پیش نگاهت رو خیلی خوشم اومد . ممنون .
برادر لطف داری ولی من ساعت 3 خواب بودم. کی گفته بیدارم؟
حالا دو با سه که فرقی نداره .
منظورم همون بود . انتظار داشتم بخاطر اینکه دیروز بیرون بودید خسته و کوفته باشید همه تون .
(صد رحمت به شکلکای بلاگفا . مال اینجا که کلا نا امید کننده س )
بگذریم . موفق باشی .
به من که حسابی خوش گذشت و اصلا خسته نشدم
رضا جان دادش ،
بچه های شهرستان خواستند بچه ها را به اسم معرفی کنم ،اشکال نداره اسمت را بنویسم
البته به اسم باشگاه
نه داداش مشکلی نیست. خوشحالم می شم.
من اول شک کردم ،زود پرسیدم بعد که ایناتسیو را دیدم مطمئن شما خودتی
ولی در کل چون خیلی ساکت بودی شاید اینجوری شد
آره. من کلا رو ویبره ام
توصیف خیلی زیبایی بود.ممنون.
البته من قبلا تصورم از سرای سالمندان بهتر از چیزی بود که دیروز دیدم.فکر نمی کردم همه شون تا این حد چشم به در و منتظر باشن...
لطف داری. ممنون.
من بر خلاف تو قبل از اینکه بریم نظرم خیلی منفی بود.
پیش نگاه هامون مثل همه ولی من به پس نگاه نرسیدم راستشو بخوای واسه ی همون تصوری که توی ذهنم داشتم ته دلم خوشحال بودم که دیر رسیدم و بازدید تموم شده بود
نمیخوام بگم با خوندن این مطلب افسوس میخورم ولی کنجکاو شدم برم پس نگاهم رو پیدا کنم
گاهی اوقات تغییر دیدگاه واقعا به مذاق آدم خوش میاد.
به عنوان یه برادر کوچک بهت پیشنهاد میدم حتما یک بار دیگه برو و از آسایشگاه آقایان بازدید کن.
پیش نگاهت خوب بود
پس نگاهت فوق العاده
مخصوصا دستان گرم جذامی
ممنون محمد جان.
میشه یگی masja یعنی چی؟
پیش نگاه من کمی ملایم تر بود...
راستی اون بنده خدارو منم باهاش دست دادم...ولی فکرنکنم جذام داشته بوده باشه! وگرنه اونجا نگرش نمیداشتن...!
جزام بر دو نوع خیس و خشک هست که نوع خشکش واگیر نداره.
مطمئن اون عزیز جزام نداشته ولی برای رساندن مفهمو واژه مناسب تری پیدا نکردم.
برادر کوچیک تر؟!!!!!!!!!!! بیخیال
شما به عنوان یه برادر بزرگتر پیشنهاد کنی هضمش برام راحت تره!
خب این بار به عنوان برادر بزرگتر پیشنهاد میکنم.
با اجازه لینکت کردم...
لطف کردی علی جان
سلام شماره ات رو بهم ندادی آخر
همون جور که ساندویچ محمد رضا رو
اون به زور ازت گرفت دو ایستگاه عقب افتاد
من زورم نمیرسید پیاده شدم
رضا به خاطر اون ساندویچ تا در خونمونم میو مود
واست نظر خصوصی میذارم
masja ترکیب چند تا اسمه
یه جور بازی با حروفه که از دوره ی کاردانیم برام به یادگار مونده و ارادت زیادی نسبت بهش دارم !!!!
جالبه. پس ما هم بهش احترام می ذاریم
زشت و زیبای دنیا ، گاهی چندان از هم قابل تفکیک نیستند.
باز هم اعلام می کنم که خواب بی وقت و جا موندنم از کاروان ه ج ، در حسرت بدی قرارم داده.
خوش به حالتان.
عیب نداره. هربار ه.ج برنامه داره چند نفر خواب مونده داریم