باری این چنین است ...

دردم از یار است و درمان نیز هم

باری این چنین است ...

دردم از یار است و درمان نیز هم

پاخور در شهر Pakhor’s Rising

متن زیر قسمت آغازین از مجموعه ای است به نام « در حلقه زندان ». خوشحال میشوم اگر دست نوشته های من را مورد نقد قرار دهید.

ادامه مطلب ...

سگ پرنده

روایت من از سفر به شهرِ ... ؛ مهدِ ... ادامه مطلب ...

گاهی فریاد سکوت را می شکند گاهی سکوت فریاد را

خوش به حال دخترک و عروسک هایش

دخترک و ...

پسرک اما نیست. سال هاست گم شده است. دیگر نه گل کوچیک های خیابانی سر ذوقش می آورد نه پنهانی به کلوپ بازی رفتن.

پسرک ناچار قصه ما در پی نانی است که به کف آرد و به غفلت نخورد.

نان کجاست؟ زیرِ سنگ

سنگ های کوه آراسته و پیوسته با نظم و ترتیب یک جا ایستاده اند.

دینامیت هم این روزها کمر خم کرده چه برسد به فرهاد، اصغر یا رضا.

احیا

من زودتر از موعد برگشتم از تمامی دوستانی که ابراز لطف کردند متشکرم.

بار می برم پس زنده ام

هم اکنون اعلام می دارد مدیریت وبلاگ وزینِ « سنگین »، به علت کم تحرکی مفرط به زخم بستر دچار شده و برای درمان سوراخ های ایجاد شده در ناحیه جیب به مدت دو هفته به اردوگاه کار اجباری اعزام 

می شود.

لذا واضح و مبرهن است که در این ایام وبلاگ به روز نمی شود.