باری این چنین است ...

دردم از یار است و درمان نیز هم

باری این چنین است ...

دردم از یار است و درمان نیز هم

من ( بلا نسبت ) گوساله ام

ترانه ی زیر به صورت بداهه در مقابل بزرگمهر حسین پور، پوریا عالمی و نیما دهقانی سروده و خوانده شد. لازم به ذکر است ترانه یاد شده صرفا خاطره ای شیرین است و ارزش دیگری ندارد.

ادامه مطلب ...

حلول

هیچ کس این شـهر تحویل نکرد الا درد

هیچ کس این دخـت تجلیل نکرد الا درد

گر این پروانه سر زِ پیله برون کرد، دانم

هیچکس این زایش تسهیل نکرد الا درد


پ.ن: شهر=ماه

باز مرده بودم

من دل به رُخـت سـپرده بودم

از این همه جنگ فسرده بودم

تو مبهوت بازی و من مات تو

تو فاتح و من باز مرده بودم

از من گذر نکن

بر این جیب خسته ام نظر می کنند

ز من به جرم نداشتن حذر می کنند

پاکی در این بازار ندارد مشتری

بر دل زخم می زنند و گذر می کنند

بیا ای آنکه زمان آمدنت گذشته است

سرد است هوای این روزگار ما بیا

اسلام ما گرفته است بوی نا بیا

آدینه را جنتی ها قرق کرده اند

این بار برای خواندن نماز ما بیا