این پست صرفا جهت خالی نبودن عریضه است و هیچ ارزش مادی و معنوی دیگری ندارد؛ اما نگارنده فحش و فضیحت های وارده را به جان و دل خریدار است.
***
جو گیری در قرون ماضی از مراتب عالی سیر و سلوک محسوب می شد و به سان این روزها نبود که هر کس با والده اش – اغلب سر خریدن نان- نزاع کند و برود جوگیر شود. نمونه شامخ جوگیری اصیل را می توان در کتاب منطق الطیر عطار یافت که تنی چند از ماکیان سرشان را مثل مرغ پایین انداختند و در اقدامی جوگیرانه به سی مرغ بدل شدند.
شیخ عجل هم در کتاب «سعدی از دست خویشتن فریاد» این چنین می فرمایند:
دوش ای پسر می خوردهای چشمت گواهی میدهد
باری حریفی جو که او مستور دارد راز را
در بیت بالا سعدی به خود جو گیر پنداری مردم زمانه اش خرده گرفته است و کلمه ی جَو را به صورت نامحسوس در بیت گنجانده است. از همان قرون ماضی تا به حال هرجا سخن از سعدی آمده است نام جوگیری می درخشد. سخنان اخیر رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی هم بیانگر همین موضوع است. حداد عادل که ادبش زبان زد خاص و عام است در جمع ادیبان گفته است:« یکی از رییس جمهورهای فرانسه به دلیل علاقه وافر به حضرت سعدی نام خودش و پسرش را سعدی گذاشته است».
خبر فوق دکتر عادل فرضیه اندیشمندان اندیمشک را زیر سوال برد. این اندیشمندان بر این باور بودند که جوگیری نزد ایرانیان است و بس هیچ بنی بشر دیگری به این درجه از معنویات نرسیده است. اما علاوه بر سخنان دکتر تحقیقات دانشمندان «کم بریز-کندن» نشان می دهد که این موضوع سالیان سال است که در اقصی نقاط جهان همه گیر شده است و خودشان مطلع نیستند. این دانشمندان به شدت جوگیر نام این پدیده ی شرقی را «Atmosphere reach» یا همان «ریشِ عمو سفیر» تغییر نام داده اند که نشان از سوختن مفرط نحواحی میانی شان پس از تسخیر لوانه جاسوسی شان دارد.
انقدر که فکر میکنیم بد نیست؛پایان بندیش نسبتا قابل قبوله.و اگه متعجب نمیشی باید بگم نثر و تفکرش گسسته نیست؛در کل بهتر از تار عنکبوت
و باید بگم ممنون;)
برای خودم قابل قبول نیست انقدر ننوشتم انگشتام خشک شدن باید دوباره شروع کنم.
ایهام شما موهوم
استعاراتتان مستعار
...
بسی موجب خرسندی مان شد
حاجی با کی کار داری؟
سگ پیشکش همه مان .
کاش ما را جو نگیرد .
که هم لینک کردن ها و دوستی هامان بی خبر بود و هم حذف کردن هایمان بی خبر تر ...
دوستی رابطه ای است دو جانبه وقتی از سویی این رابطه قطع شود دیگر دوستی معنا ندارد.
ایام به کام
میدونی اگه بخوام یه مقایسه فیلمی بکنم میتونم بگم که متنت مثل فیلم"خوابم می آد"بود در برابر مثلا "ورود آقایان...".فیلم اول داستان طنز نداشت ولی تا بخوای کمدی موقعیت داشت برخلاف فیلم دوم که هرجفتش رو باهم داشت.یه تعداد کلمه تو متن بار طنز رو به دوش می کشه تا اینکه بشه به مضمون و کل متن خندید.که خود این کلمات هم تا انتهای متن هی زیاد و زیادتر میشن و تو ذوق می زنن.
اما خب سراغ مسادل بانمکی رفته بودی برای موضوع.خسته نباشی.
و اینکه همینجوری خواستم بگم.یه دانشمندی هست به اسم"ون وایلن" که شخص معروفی تو علوم مهندسی از جمله ترمودینامیک و ... هست.که کلی هم کتاب نوشته و کتاباش منابع اصلی دروس دانشگاهاست.پدر این شخص به خاطر علاقه زیادش به شخص سعدی،یه سعدی به انتهای اسم پسرش اضافه کرده.همین.
ممنون از نقدت. خودم هم از این متن راضی نیستم.
مگه وب رضا جعفری نیست اینجا؟
یه لحظه بگین بیاد دم در
با خودش کار دارم...
آقا از اینجا رفتن. خونه رو گند کشید انداختیمش بیرون اگه اهل معامله ای بدمش به تو.
خودت وقتی قبولش نداری دیگه ما چی بگیم؟
بگیم جو گیری جای کار زیاد داشت ، بگیم شوخی با چینش کلمات تا اندازه ای خوبه بعدش دیگه خوب نیست ، بگیم اون سی مرغ چه ربطی داشت کلا ، بگیم لوانه ی جاسوسی باحال بود
دیگه ما چی بگیم وقتی خودت قبولش نداری؟
(من یه نظر گنده برای این پست نوشته بودم پرید الان از دست اینترنت شاکی ام گیر دادم به متن تو)
قبلا هم این اتفاق افتاده بود. نمی دونم چرا هرکی واسه من نظر طولانی میذاره میره رو هوا.
شما بگو قبولش داری شاید فرجی شد ...
هرکی تو رو معامله کنه
تو رو هر کی بفروشه
من خریدارم
نقد
حتی با دلار چار تومنی
حتی تویی که خونه رو به گند کشیدی
همین دیگه! میاید اطلاعات غلط میدید! بچه ها تو دانشکده جوی دانشگا زیاد بریز کلی زحمت کشیدن، آخرش گفتن "بیخیال! سیگار داری؟" .
یعنی این تحقیقات به جایی نمیرسه! بعد شما اون کم بریز ملعون و دزد و کلاهبردار رو رفرنس خودت قرار میدی؟ از بچگی یاد نگرفتی چیزی که زیاده بهتره؟
وای بر تو
ما همیشه از شما قوی تر بودیم خودتون هم اینو خوب می دونید برید همون سیگارتون رو بکشین. راستی سیگاری دارین؟
گفته بودم زیاد بلد نیستم نظر بدم در مورد متن طنز و الان هم که ظاهرا بد موقع اومدم اما همین که هستید خیلی خوب است رفیق وگل
خیلی خوشحالم کردین خانم کرماجانی کاملا هم به موقع اومدین. حضورتون دلگرمیه برام. سپاس فراوان و گل.
کرماجانی البته.از اول دبستان تا اخرین کلاس دانشگام همیشه قبل از معلم و استاد خودم فامیلیمو میگفتم زودتر!
تا حالا چیزی برای همشهری داستان فرستادین؟
یه بخشی داره به اسم یک تجربه.موضوع این ماهش واحد تربیت بدنی دانشگاس.من یه چیزی نوشتم شمام که استعداد طنز داری امتحان کنی بد نیس.تا ۶ ابان وقت داری
موضوع دی ماه:سوتی های شغلی(مهلتش ۶ اذر)
ببخشید اصلاح شد.
همشهری داستان می خونم ولی تاحالا چیزی ننوشتم.الان تو همشهری جوان مشغولم یکم درگیرم کرده ولی سعی میکنم حتما یه متن بفرستم.
ممنون که اطلاع دادین.
همشهری جوان؟خسته نباشین.مراتب دل گیری ما رو به اطلاع مسئولینش برسونین.سپاس
بله. سلامت باشین. خودشون هم می دونن خیلی ها دلگیرن.
من دارم.چند تا؟
چی داری؟ چی چنتا؟
همشهری داستان می خونم ولی تاحالا چیزی ننوشتم.الان تو همشهری جوان مشغولم یکم درگیرم کرده ولی سعی میکنم حتما یه متن بفرستم.
ممنون که اطلاع دادین
***
وای رضا ینی ضایع تر از این نمیتونستی بگی تو همشهری جوانی
من حاضرم یه روز از عمرم رو بدم تور رو تو لحظه ای ببینم که داری "الان تو همشهری جوان مشغولم یکم درگیرم کرده" رو تایپ میکنی
خیلی خوب بود
(تائیدش نکن خصوصیه)
(البته اگر هم دوست داری تائیدش کن ملت بخونن شاد شن)
(ولی نکن)
(...)
خیلی خندیدم حیفم اومد بقیه رو محروم کنم.
با تشکر از نویسنده که مطلب رو با خاک کوچه یکی کرد در ابتدای کار. و باز هم همون مشکل رضا جعفری رو داری.!
فشار میدی که کلمات سخت بریزه.
شلش کن بابا شلش کن
کلا مخاطب ها علاقه وافری به نویسنده ی این وبلاگ دارن.