باری این چنین است ...

دردم از یار است و درمان نیز هم

باری این چنین است ...

دردم از یار است و درمان نیز هم

زمستان است

زمستان سر رسید. همه غرق شور و شادی اند اما این آغاز زمستان هیچ شادی را نوید نمی دهد و تنها آغازگر هجوم سرما بر موی رگ های بی خون من است.


زمستان است، شالت را بر کمر سفت کن

دسته ی داس را محکم بچسب مبادا ریشه ات را بزند این سرما


نظرات 1 + ارسال نظر
سرباز بی دفاع چهارشنبه 30 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 23:12 http://www.jobran.blogsky.com

سلام خیلی خوب می نوسی از وبلاگتم خوشم اومد اگه دوست داشتی منو لینک کن با اسم خاطره هایه تلخ و ه من هم بو به چه اسمی لینکت کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد