پس از مدت ها کلنجار با قلم به چنگش آوردم
و با تمام وجود در مشت فشردمش.
تک بود و من نه!
خوب می دانم به تنهایی از پسش بر نمی آیم
«غم آمد غصه آمد ماتم آمد»
به جنگش رفتم تا به چنگم آید
حال که اینجاست در مشت
خیسی چشم هایم هم
به یاری آمده است تا خطی بنگارم
اما دیگر حرف ها مگویند ...
هنوز
دامنه دارد
هنوز هم که هنوز است
...درد...
دامنه دارد.....