باری این چنین است ...

دردم از یار است و درمان نیز هم

باری این چنین است ...

دردم از یار است و درمان نیز هم

سروها ایستاده می میرند

بهاران خجسته باد                                     بهاران خجسته باد


ترجیع بند سرودی خاطره انگیز

خاطره ای شیرین

خاطره ی پیروزی فرهاد بر پرویز

اینک اما ...


سالیان سال است که ده روز را با این ترجیع بند پایکوبی پوستی می کنیم و به جشن اشک می نشینیم و هر سال با شنیدنش به یاد بهار در زمستان می افتیم و بغضی سخت گلوگیرمان می شود.

پس از سی و اندی سال این بهار را صادر کردیم و قاره زرد و سیاه یک دست قرمز شدند.

حال بهار پارسی فوریه 79 به بهار عربی دهه دوم هزاره سوم بدل شده است و آه مظلوم دامنگیر ظالم.

اعراب بیدار شده از خواب زمستانی بر خاک سر مست از خون خود سرو می کارند تا آینده آزادیشان را تظمین کنند ما اما کژدم لبنانی می آوریم تا سرِ سبزِ سروهایمان را همرنگ زبان سرخشان کنند.

اینجا سروها ایستاده می میرند و تنها بیدهای خموده، از زیر تیغ تیز سپاه سیاه در امان می مانند.

سپاهیان بسیج می شوند و تا می توانند ترک تازی می کنند غافل از اینکه

     « زمستان است »

           و نو بهاری دیگر در راه.



نخل را کنده بید می کارند                   بید مجنون کجا ثمر بدهد؟

ای که بر روی ماه چنگ زنی                  باش تا صبح دولتت بدمد


 


نظرات 2 + ارسال نظر
الهام پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 14:01 http://www.iyyakanastain.blogfa.com

دمشون گرم سروها!!!!!!
یاعلی

یک نفر جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 19:13

فی اواقع یک آن جو گیر شدیم!مثل شما!
جمع کن برادر!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد