-
پریویسلی آن یوث سیتیزن اند آی
جمعه 25 فروردینماه سال 1391 01:11
با تلاش های شبانه روزی گروه های گشتی دومین متن ارسالی من برای آکادمی یافت شد. *** شش سال پیش آن روزها جز سروش و جام جم که خود می خریدم جورِ تهیه مابقی توشه ی مطبوعاتی خانوار را اخوی بزرگم به دوش می کشید؛ چرا که در یکی از چاپخانه های بزرگ شهر مشغول بود و سهمیه کاغذهای آغشته به فرهنگ را داغ داغ به خانه می آورد. آن شب...
-
این یک دروغ تاریخی است
پنجشنبه 24 فروردینماه سال 1391 21:37
متن ذیل یکی از دو متنی است که برای شرکت در آکادمی نویسندگی همشهری جوان ارسال کرده ام. متاسفانه هرچه بیشتر گشتم متن دوم را کمتر یافتم . خواهشا فقط تعریف کنید تا معلوم نشود با پارتی بازی قبول شده ام. :دی پ.ن: در قسمت معارفه این اثر یک ایراد فاحش وجود دارد که خودم هم تازه متوجه شده ام؛ خواستم تصحیح کنم ولی بهتر دیدم به...
-
کاریکلماتور عاطفی
چهارشنبه 23 فروردینماه سال 1391 22:13
پ.ن: این آخرین نمونه از سه گانه ی کاریکلماتورهای من است بیش از این با جملات مذبوحانه نگاهتان را خدشه دار نمی کنم. *** دندانِ گل فروش ها گرد شده است گل سینه ام را بر مزارش می گذارم *** غریبه ی لعنتی به شدت احساس قربت می کرد *** تنها استادی بود که از ذکاوت شاگرد گلایه می کرد؛ استادِ دل دادگی *** سرگشته جهان را می گردم...
-
کاریکلماتور اقتصادی
سهشنبه 22 فروردینماه سال 1391 00:57
رویمان به دیوار ریال کشید پایین،دلار کشید بالا عرضمان تمام *** توانیر دلش روشن بود نیروگاه که راه افتاد روشن دل شد *** کاسب صادق رفت بازارِ ریا سکه شد
-
کاریکلماتور سیاسی
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1391 17:11
مملکت که هرکی هرکی شود سوزِ سرما هم بیشتر از داغی گرما می سوزاند *** چند صباحی است که بادِ «زنده باد» ، «مرده باد» ها خوابیده *** اوضاع گل و بلبی است؛ از جیب پیرهن ها گل سرخ می روید از بام خانه ها تکبیر بلبل ها
-
در میشی چشم هاش گرگی دارد
شنبه 19 فروردینماه سال 1391 01:08
از پشت شیشه های ماشین مدام برایم پشت چشم نازک می کرد و زیرچشمی به قد و بالایم نگاه می انداخت تا ببیند به دام دلبری هایش افتاده ام یا نه؛ ولی من که گرگ باران دیده ام اسیر میشی چشم هایش نشدم و به انتظار حرکت بعدی اش نشستم. دختری به غایت ناز و دل نواز بود و عقل و هوش از سر هر جنبنده ای می برد جز من. البته دروغ چرا من هم...
-
مسابقه داستانک نویسی
جمعه 11 فروردینماه سال 1391 13:14
ماهنامه داستان همشهری برای هفدهمین بار مسابقه داستان نویسی یک خطی برگزار میکند. این نشریه در هر شماره با ارایه کارتونی از محمدرضا دوست محمدی از خوانندگان خوش قریحه درخواست می کند دیالوگ طنز آمیزی از زبان شخصیت متکلم کارتون بنویسند و با ارسال آن به پست الکترونیکی نشریه در مسابقه داستانک یک خطی شرکت کنند. در شماره...
-
کهریزکِ من، کهریزکِ ما
دوشنبه 7 فروردینماه سال 1391 19:49
پیش نگاه: کاریز های دهشتناک فورانِ بویِ زُخمِ نا حسِ سختِ دل تنگی چشم های خیره به در پس نگاه: پیر مردِ خندانِ بی دندان حیایِ کهن دخترِ خجالتی فشارِ دستانِ گرمِ جزامی تک گل های بهار آور
-
دگردیسی ربیع
شنبه 5 فروردینماه سال 1391 18:44
بُزک ها یک به یک مردند اما نه بویی از خیار برخواست و نه خبری از کمبزه بر آمد
-
سبزی پلو با ماهی
سهشنبه 1 فروردینماه سال 1391 01:01
شب سال نو است شام آخر را خورده ام و به انتظار یهودا نشسته ام.
-
برای نیما دهقانی
دوشنبه 29 اسفندماه سال 1390 02:03
ا نیما ل پ.ن: انیمال طرحی شخصی است و به هیچ وجه قصد توهین به نیمای عزیز را ندارد. سرگذشت نیمای کشاورز روزی روزگاری پسر فقیری بود که به شدت کار می کرد تا به یاری یارانه ها روزگار بگذراند. پسرک اسمش نیما بود و کارش کشاورزی . نیما سالیان سال کار می کرد تا سر و سامان بگیرد و اهل و عیال اختیار کند اما چون خان زاده ها حقش...
-
شهر اتوبان زده
شنبه 27 اسفندماه سال 1390 15:12
از آسمان شهر ما دائم ماشین می بارد و در کنج افقش به جای رنگین کمان هفت رنگ، اتوبان هفت بانده نقش می بندد. همه ی زندگیمان را اتوبان فرا گرفته است. از کادوی تولدمان که لاین سرعت است بگیر تا حلوای سر خاکمان که دانه های ریز آسفالت است. راستی مادرم چند ماهی است هر روز چاق تر می شود. فکر کنم می خواهد برایم یک اتوبان کوچولو...
-
حسرت
چهارشنبه 24 اسفندماه سال 1390 21:52
حسرت دیدارِ عشقش تتمه ی فتیله اش را می سوزاند. با تند بادِ وزنده از سوی پنجره ی رو به اتوبان می جنگید و تا نیمه شب به زحمت روشن می ماند تا سینه های چاق زیر آن سوتین رنگین کمانی را تماشا کند؛ اما هر شب پیش از لحظه دیدار فوت دخترک جانش را می گرفت.
-
جنتی پیروز شد
دوشنبه 22 اسفندماه سال 1390 11:16
مثل هر روز از سرسره رنگین کمان سرازیر شد ولی این بار در عین ناباوری چتر نجاتش باز نشد. سرعت سقوطش به قدری زیاد بود که با آسفالت کف اتوبان یکی شد از بس این روزها چاق شده بود عزرائیل.
-
قرِ فرفره
دوشنبه 22 اسفندماه سال 1390 05:26
سوزِ سرمای اتوبان بهشت زهرا تا مغز استخوان را می سوزاند ولی رضا و فرفره هایش از تک و تا نیوفتاده بودند. فرفره های هفت رنگ به دست باد میچرخیدند و برای شهر سیاه و سفید نقش رنگین کمان را بازی می کردند. بنز سفید رنگی جلوی پای رضا ترمز کرد. مرد خواست برای رهایی از نق نق های پسرش فرفره ای بخرد ولی پسر نخواست. زبان پسرکِ چاق...
-
استحاله
چهارشنبه 17 اسفندماه سال 1390 11:18
حالم خوب نیست؛ اس حالم چرا
-
نانِ جانم سوخت
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1390 22:55
صبح غمِ من نان سوخته بود بابا ولی غمِ نانش سوخته بود.
-
نمایشنامه مبتذل
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1390 22:11
این متن مغایر با شئونات اسلامی است و تنها واگویه های یک ذهن بیمار است باشد درس عبرتی شود برای سایرین. پسر: سلام ننه جون، ننه جون سلام ننه: سلامو زهرِمار پسر: چرا ننه؟ ننه: به جای این خزعبلات دو تا شعر خوب بخون دلم وا شه پسر: چی برات بخونم عزیزم؟ ننه: چِمدونم، از راه که میای بگو «زیبا سلام، زیبا هوای نمیدونم چی چی»...
-
حلول
یکشنبه 16 بهمنماه سال 1390 01:15
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA هیچ کس این شـهر تحویل نکرد الا درد هیچ کس این دخـت تجلیل نکرد الا درد گر این پروانه سر زِ پیله برون کرد، دانم هیچکس این زایش تسهیل نکرد الا درد پ.ن: شهر=ماه
-
سروها ایستاده می میرند
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1390 19:10
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 بهاران خجسته باد بهاران خجسته باد ترجیع بند سرودی خاطره انگیز خاطره ای شیرین خاطره ی پیروزی فرهاد بر پرویز اینک اما ... سالیان سال است که ده روز را با این ترجیع بند پایکوبی پوستی می کنیم و به جشن اشک می نشینیم و هر سال با شنیدنش به یاد بهار در...
-
نشد
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1390 20:58
خواستم سنگ سنگین باشم نشد مثل طاووس، پر رنگین باشم نشد دردهای ناگفته بسیار دارم،چه سود هرچه خواستم غمگین باشم نشد
-
حرف
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1390 20:32
پس از مدت ها کلنجار با قلم به چنگش آوردم و با تمام وجود در مشت فشردمش. تک بود و من نه! خوب می دانم به تنهایی از پسش بر نمی آیم «غم آمد غصه آمد ماتم آمد» به جنگش رفتم تا به چنگم آید حال که اینجاست در مشت خیسی چشم هایم هم به یاری آمده است تا خطی بنگارم اما دیگر حرف ها مگویند ...
-
خندیستن
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1390 01:14
«بخند تا دنیا بهت بخنده» من گریه می کنم از خنده های دنیا خسته ام اما او دست بردار نیست هرچه بلندتر می گریم بلندتر می خندد
-
دل درد یا درد دل
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1390 00:51
دلم درد می کند خوشی های کوچکم فیلتر می شوند غم های بزرگم از هرچوبی که لای چرخشان می گذارم عبور می کنند
-
شوخی
پنجشنبه 22 دیماه سال 1390 13:42
چرک گریبان خبر می دهد از شوخ درون
-
تفحس در باب فیس بوک
چهارشنبه 21 دیماه سال 1390 21:58
این متن سفرنامه ای طنز برای آشنایی با فیس بوک در دوره قاجار است. Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA میرزا مشیرالدوله طهرانی سری الممالک از بزرگان تحقیق و تفحس در امور دخول اجانب در کشور است ولی احدی برای تفحسات وی تره هم خورد نمی کند و تنها من که به قول ابوی بزرگوارم عقل درست و درمانی ندارم مرید بی جیره و...
-
برای پدرم
جمعه 16 دیماه سال 1390 23:26
اینک آماده ام تا رَخت بر کنم نقاب برچینم و دل بر دستان گرمت بسپارم؛ شاعران عزرائیل را در آغوش میکشند من اما عاشق جبرائیل شده ام.
-
و من مردم
سهشنبه 13 دیماه سال 1390 20:35
هر چه محکم تر می افتادم پر امیدتر بر می خواستم غیر از آخر بار که از چشمانت افتادم
-
چتر ها را باید شست
دوشنبه 12 دیماه سال 1390 18:33
مدت ها بود که بسته بود چتر ها را زیر باران می رفت خیس خیس امروز باران آمد چترکش را هم با خود برد مبادا دل تنگش هوای باران کرده باشد
-
زنده باد کاغذ
یکشنبه 11 دیماه سال 1390 21:09
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 سخت است گه گاهی که نیاز است دمی با کسی از درد بگویی گوشی نیابی تا به یک دل از درد مهمانش کنی و قدری سبک شوی خوشا کاغذ که هماره همین نزدیکی است و خونابه قلم را به جان شیرین می خرد تا دردت آرام گیرد، کاغدی که سپیدیش نشانی از آزادگی و آزاد اندیشی...